معنی خان تخت - جستجوی لغت در جدول جو

خان تخت

لغت نامه دهخدا

کسی که به سختی جان بدهد، کنایه از کسی که در سختی ها و مشقت ها پایداری و استقامت داشته باشد، کنایه از خسیس، لئیم

(تَ)

دهی است از دهستان انزل بخش حومه شهرستان ارومیّه. واقع در 80 هزارگزی باختری ارومیّه در سر راه شوسۀ ارومیه به سلماس. ناحیه ای است که در دامنۀ کوهستان قرار دارد و آب و هوای آن معتدل و مالاریایی است. سکنۀ آنجا 60 تن که شیعی مذهب و ترک زبانند. آب آنجا از چشمه و قنات و محصولات آن غلات و چغندر و حبوبات و شغل اهالی زراعت وراه شوسه میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)

لغت نامه دهخدا

خان خر

(نِ خَ)

کاروانسرای را گویند و آن را خان نیز نامند. (فرهنگ جهانگیری)

لغت نامه دهخدا

خان آخه

قریه ای است که بفاصله 19000 گز در شمال قلعۀ درزاب و گرزیوان مربوط بحکومت اعلی میمنه و بین خط 65 درجه 24 دقیقه 6 ثانیه طول البلد شرقی و خط 36 درجه 7 دقیقه 24 ثانیه عرض البلد شمالی واقع میباشد. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)

لغت نامه دهخدا

خان تپه

(تَپْ پَ)

قریه ای است بفاصله 5500 گزی شمال غرب زیارت خواجه سالار واقع در علاقۀ خمیاب مربوط بحکومت درجه 3 قرقین متعلق بحکومت کلان شبرغان ولایت مزارشریف. موقعیت آن بین خط 66 درجه و 3 دقیقۀ طول البلد شرقی و خط 37 درجه و 25 دقیقه و 13 ثانیۀ عرض البلد شمالی میباشد. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)

لغت نامه دهخدا

خان رخش

(نِ رَ)

نام کوچه ای بوده است به نیشابور. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا)

لغت نامه دهخدا

باغ تخت

(غِ تَ)

یکی از باغهای مشهور اصفهان درعصر صفوی که چهل هزار گز مربع وسعت داشته است. (از گزارشهای باستانشناسی ج 3 ص 205). شاردن سیاح دورۀ صفوی از باغ تخت در سفرنامۀ خود نام میبرد

لغت نامه دهخدا

بای تخت

(یِ تَ)

صورت عربی تلفظ پای تخت. حاکم نشین. مرکز مملکت. کرسی. (از دزی ج 1 ص 49)

لغت نامه دهخدا

کوه خان تختی

(تَ)

کوهی است در جنوب شرق اندخوی مربوط بحکومت اعلی میمنه که به ارتفاع تخمینی 439 گز از سطح دریا میباشد. موقعیت جغرافیایی آن: بین خط 65 درجه و 21 دقیقه و 54 ثانیۀ طول البلد شرقی وخط 36 درجه و 52 دقیقه و 12 ثانیۀ عرض البلد شمالی واقع میباشد. (از قاموس جغرافیایی افغانستان ج 2)

لغت نامه دهخدا

جان سخت

آنکه بسختی جان دهد، دیر میر، کسی که در سختیها و مشقتهااستقامت کند، ممسک لئیم

فرهنگ لغت هوشیار